گذر از بالا/ روایت پرواز دو زن در ارتفاع چهار هزار و پانصد متری
تاریخ انتشار: ۲۵ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۲۳۸۶۷۱
فرودگاه آزادی، کیلومتر 90 اتوبان تهران قزوین، ساعت هشت صبح
شانه به شانه خلبان نشستهام. خلبان اول از بسته بودن کمربندم مطمئن شده بود، در سمت مسافر را بسته بود و بعد خودش نشسته بود جای خلبان. گوشیها را روی گوش میگذاریم. حالا صدایش را از توی گوشی میشنوم.
صفحه روبهرویمان پر از دکمه و کلید است. خلبان با جزئیات این صفحه آشناست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
چند دکمه بالا و پایین میروند و بعد خلبان برای شروع پرواز از برج مراقبت اجازه میگیرد. مهم نیست ابعاد هواپیما چقدر کوچکتر باشد. همهچیز به جدیت یک پروازِ واقعی است. وقتی پرههای نازک هواپیما شروع به چرخیدن میکنند، همهچیز از حالت ثابت خود بیرون میآید. زمین زیر پایمان، محوطه فرودگاه آزادی، بادسنجهایی که دورتر از باند فرودگاه نصب شدهاند و هوایی که اطرافمان را احاطه کرده. هواپیما آرام روی زمین میخزد، روی خط سفیدی که خلبان بهش میگوید سنترلاین؛ و بعد مراحل پرواز را برایم توضیح میدهد. گذرِ ما، آغاز شده است.
فکر میکنم حوصله خلبان مثل آسمان اطرافمان بینهایت است. لابد به تعداد مسافرهایی که کنارش نشستهاند، همه این توضیحات را تکرار کرده؛ آن هم با توجه و وسواسی که در کلامش محسوس است. پیش از این، خلبانها، فقط صداهایی بودند که در لحظه قبل از پرواز، جملههای تکراریشان در هواپیما پخش میشد. گاهی هم در انتهای پرواز از کابینشان بیرون میآمدند و از پشت عینک آفتابیشان به همه ما لبخندی میزدند. اما در هواپیمای کوچک و فوقسبک، خلبان کنارت مینشیند و میتوانی حرکت آرام دستش را روی دستهای که هواپیما را کنترل میکند و بهش میگوید استیک، ببینی.
آسمان آبی، پانزده دقیقه بعد
از شیشه پهن جلویمان چرخش پرههای نازک هواپیما را میبینم که هر لحظه شتابشان بیشتر میشود و وقتی در یک لحظه کوتاه از زمین کنده میشویم، پرهها آنقدر سرعت گرفتهاند که وقتی تماشایشان کنی، نگاهت را پرت کنند به دورترها. درست آن نقطه از آسمان که ما در آن جلو میرویم. بالا رفتنمان در آسمان نامحسوس است. فقط باید چشم بدوزی به زمین و کوچک شدن همهچیز را ببینی و از روی ابعاد چیزها، بسنجی که چقدر بالا رفتهای. وقتی ارتفاع زیاد میشود، شکل زمین از آن بالا، آدم را یاد صفحههایی از کتاب جغرافی میاندازد. انگار در حال ورق زدن نقشهای از زمین هستی. بعد دوباره بالاتر میرویم. این را خلبان اعلام میکند. خلبان سعی میکند تمام جزئیات را با من در میان بگذارد تا احساس امنیت کنم. تا گمان نکنم وسط آسمان رها شدهام.
وقتی به شهرک صنعتی که حالا زیر پایمان است، اشاره میکند؛ سقف چند سوله را میبینم و دورتر از آن، خانههایی ردیف شده کنار هم قابل تشخیصاند. خانهها ریز و کوچکند. کوچکتر از قوطی کبریت. بیشتر شبیه حبه قندهاییاند که کنار هم چیده شدهاند. رنگشان روشن است و فاصلهشان از هم کم. از خودم میپرسم آدمهایی که توی آن خانهها ساکناند هم اینقدر به هم نزدیکند؟
قرار است بالای نظرآباد، یکی از شهرهای استان البرز پرواز کنیم و از آنجا در مسیری مستطیل شکل به فرودگاه آزادی برگردیم. قبل از این اسم نظرآباد را در مسیرمان به فرودگاه آزادی روی تابلوها دیده بودیم. وقتی توی جاده از مرد کشاورزی نشانی دقیق فرودگاه را پرسیده بودیم به ترکی جوابمان را داده بود. حالا ما روی آسمان نظرآباد بودیم و خیال میکردم مرد کشاورز برای رفع خستگی کنار زمین کشاورزیاش نشسته و بیاختیار لحظهای چشم دوخته به آسمان و نقطه سفید کوچکی را دیده که آهسته و کند عرض آسمان را طی میکند.
خلبان میپرسد تالاب را دیدی؟ سرم را خم میکنم. از آن پایین، تالاب صالحیه آرام آرام نمایان میشود. اسم این لحظه را میگذارم لحظه اوج سفر. لحظهای که خلبان سکوت میکند و هر دو محو رنگهای تالاب میشویم؛ از حاشیههای کرمرنگ تا سبزهای تیره، طیف رنگهای گرمی که میتواند آدم را تا ابد درگیر خود کند. میانه تالاب آبی تیره است. آنقدر تیره که به سبز میزند. تالاب پیچ میخورد و پیچشهایش کم و زیاد میشود و تاب میخورد روی زمین خشکیده اطرافش. از پنجره کناریام زل میزنم به قوس تالاب. خلبان دسته شترهایی را نشانم میدهد که تا نزدیکی تالاب آمدهاند. از ارتفاعی که ما هستیم، همهشان شبیه دانههای ارزناند در پارچهای تیرهروشن. لابد در حال جستجو برای پیدا کردن غذایاند و هر چند زمین، از این فاصله که ما هستیم، برهوتی خشکیده به نظر میرسد اما حتماً آنقدر سخاوتمند هست که دسته شترها را سیر کند. خلبان میگوید پرندههای مهاجر هم به این تالاب میآیند. لابد خودش بارها در سفرهای کوتاه هواییاش، پرندهها را دیده. نمیدانم چه پرندههایی دور تالاب جمع میشوند، فقط میدانم آن پرندهها بیشتر از ما قدردان تالابی هستند که چرخه زندگیشان را تنظیم میکند. زل میزنم به تالاب و چند ثانیه چشمهایم را میبندم تا تصویرش توی ذهنم بماند.
سبکی تحملپذیر زندگی
جلوتر که میرویم، کوههای اشتهارد را میبینیم. شمایلشان شبیه برجهایی قد و نیم قد است که ابر و مه اطرافشان را پوشانده. این کوهها جزیی از رشته کوههای البرزند و حضورشان در دوردست میتواند زیبایی تصویری که هر مسافر از کابین هواپیمای فوق سبک میبیند را کامل کند. در میان مسیر هواییمان از روی اتوبانی رد میشویم که تازه افتتاح شده و از بالا شبیه خطکش سیمانی نازکی است که خطی صاف روی شهرها و دشتها و راهها میکشد و میرود. مسافری که به این پرواز آمده، بعید است نگاهش به دنبال اتوبانها و ماشینها و خطوط سفید وسط جاده باشد. آدمی در ارتفاع چهار هزار و پانصد متری از زمین، آنقدر از هیاهوی شهر و شلوغی اتوبانها دور شده که بخواهد فقط نگاهش را بدوزد به رنگهای طبیعی، آسمان آبی و نور خورشیدی که انگار داغتر و نزدیکتر است. من هنوز در فکر تالابم با آن رنگهای کهنه جاندار که پناهگاه پرندگان مهاجر است و در فصلهایی از سال بهخاطر بارندگی کم، تا مرز خشکی میرود.
برمیگردیم به طرف باند فرودگاه و تا ارتفاع کم کنیم، فرصت دارم که همهچیز را با دقت ببینم، به حافظه بسپارم و فکر کنم نگاه کردن به زمین از این فاصله دقیقاً چه حسی دارد؟ زمین که کوچک میشود، آدمها هم با آن کوچک میشوند، شلوغیها و درگیریها دور و محو و بیاهمیت میشوند. وقتی به این شیوه به زمین و زندگیهایی که روی آن جریان دارد فکر میکنم، دلم میخواهد بیشتر بمانم توی هواپیمای فوق سبک چون انگار همراه با این هواپیما، همهچیز بیش از حد سبک، ناچیز و قابل تحمل میشود. این قدرت جادویی هواپیمای فوق سبک است که میتواند زندگی را هم با خودش فوقالعاده سبک کند. در این لحظه است که میفهمم چرا خلبان در خلال حرفهایش از پروازهای تک نفرهاش با این هواپیما گفته بود. او پیش از من به این قدرت جادویی پی برده است.
پایان سفر؛ قدم گذاشتن روی زمین سخت
پرواز دو نفره مثل هر تجربه دو نفره دیگری، آدم را بیش از هر زمان متوجه طرف مقابلش میکند. برای همین خلبان تلاش میکرد که من را در تجربه لذتبخشی شریک کند که محدود به اتاقک کوچک هواپیمای فوقسبک و آسمان بیانتهای اطرافمان بود. وقتی هواپیما ارتفاع کم میکند و روی باند مینشیند، همهچیز شکل واقعیتری به خود میگیرد. پا روی زمین سخت که میگذارم، تازه متوجه لطافت و سیال بودن تجربهای میشوم که پشت سر گذاشتهام. گذری از زمین به آسمان و از آسمان به زمین. اینجا روی زمین، ثبات و سختی در همهچیز نفوذ کرده است. برای همین خیالپردازی درباره دوردستها به اندازه وقتی که در آسمان و در میان ابرها نشستهای، آسان نیست. با این همه دوباره به خودم و خلبان فکر میکنم و به کابین کوچک هواپیمای فوق سبک. دوباره دو زن را در ارتفاع چهار هزار و پانصد متری از زمین تصور میکنم و خیال میکنم اگر دو پرنده مهاجر بودیم، بعد از گشتی در تالاب، لابد برای پروازی دو نفره، دقایقی روی همان مسیری که امروز پرواز کردیم، بال میزدیم.
منبع: روزنامه قدسمنبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: هواپیمای سبک پرواز خلبان زن ایرانی هواپیمای فوق سبک فرودگاه آزادی فکر می کنم پرنده ها روی زمین همه چیز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۲۳۸۶۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
هلی کوپتر ایرباس رکورد سرعت را شکست
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از نیواطلس، این بالگرد علاوه برآنکه با سرعت ۴۰۰ کیلومتر برساعت و ۵۰ درصد سریع تر از نمونه های فعلی پرواز می کند، ۲۵ درصد سوخت کمتری مصرف می کند.
شرکت ایرباس هلی کوپترز در سال ۲۰۱۳ میلادی با ابزار آزمایشی X۳ رکورد سرعت بالگرد را شکست، به طوریکه سرعت آن به ۴۷۲کیلومتر برساعت رسید. اکنون شرکت با هلی کوپتر جدید خود قصد دارد همان فناوری را در پروژه تحقیقاتی اروپاییClean Sky ۲ برای بازار تجاری به کار گیرد و همزمان آن را به وسیله پروازی کارآمدتر و حافظ محیط زیست تبدیل کند.
هرچند هلی کوپتر جدید که ریسر(Racer) نام دارد، ظاهری مشابه نمونه های معمول در بازار دارد اما برای پرواز با سرعت بالا طراحی شده است. آئرودینامیک این هلی کوپتر برای سرعت های زیرسرعت صوت بهینه شده و از سوی دیگر سیستم پیش رانش ۲ موتور دارد که روی جعبه های بال ها تعبیه شده اند تا هنگام پرواز با سرعت ۵۰ درصد سریعتر از هلی کوپتر های معمول نیروی لیفت را فراهم کنند.
دلیل این امر آن است که هلی کوپترها در سرعت بالا با مشکلات زیادی روبرو می شوند زیرا هنگامیکه پروانه های هلی کوپتر می چرخند، یک طرف به سمت جلو و سمت دیگر به طرف عقب حرکت می کند. در سرعت پایین چنین امری تاثیر زیادی ندارد اما در سرعت بالا چنین تمایز ممکن است عملکرد ابزار را در هم بریزد.
برای اجتناب از چنین امری هلی کوپتر ریسر هنگامیکه به سرعت بالا می رسد، اتکا به پروانه ها را ۱۵ درصد کاهش می دهد و کنترل را به موتورهای به جلو پیش راننده و جعبه های روی بال ها واگذار می کند. علاوه بر آن ۲ موتور Aneto-۱X توسعه یافته اند که بخشی از سیستم جدید هیبریدی-برقی- حافظ محیط زیست هستند. با کمک این بحش یکی از موتورها در وضعیت کروز می تواند خاموش شود. این به معنای انتشار دی اکسید کربن کمتر و کاهش ۲۵ درصدی مصرف سوخت به ازای هر مایل است.
به گفته ایرباس هلی کوپتررز نخستین پرواز نمونه اولیه ریسر ۳۰ دقیقه طول کشید.
کد خبر 6088918 شیوا سعیدی قوی اندام